۳۰-مهر-۹۷, ۰۱:۴۱ عصر
"مات مختنق"
شاه به خیالش در امان است و بس * غافل زآن که آرامش قبل طوفان است و بس
در زندگانی جز به مادیات اندیشه نکرد * به گمانش شطرنج عرصه جولان است و بس
وزیرو رخ و اسب و پیاده در کنارش * ندانست که اینها قاتل جانش است و بس
به ناگاه کیش اسب چون صاعقه فرود آمد * شاه دید که این آغاز طوفان است و بس
کیش دوم اسب همراه با کیش وزیر * شاه به خود آمد که این پایان دوران است و بس
به اجبار به گوشه خزیدو منزوی شد * دید کیش وزیروخوردن آن جام شوکران است و بس
که بعد آن ماتی شکیل در انتظار اوست * که با کیش اسب و در حضور همراهان است و بس
"بهزاد"
شاه به خیالش در امان است و بس * غافل زآن که آرامش قبل طوفان است و بس
در زندگانی جز به مادیات اندیشه نکرد * به گمانش شطرنج عرصه جولان است و بس
وزیرو رخ و اسب و پیاده در کنارش * ندانست که اینها قاتل جانش است و بس
به ناگاه کیش اسب چون صاعقه فرود آمد * شاه دید که این آغاز طوفان است و بس
کیش دوم اسب همراه با کیش وزیر * شاه به خود آمد که این پایان دوران است و بس
به اجبار به گوشه خزیدو منزوی شد * دید کیش وزیروخوردن آن جام شوکران است و بس
که بعد آن ماتی شکیل در انتظار اوست * که با کیش اسب و در حضور همراهان است و بس
"بهزاد"