ارسال: #1

۹۹% از اهداف من مربوط به ChessMood بود و نه به حرفه شطرنج‌بازی‌ام.

با این حال، هنوز می‌خواستم بخشی از این سفر باشم، پس این همان چیزی است که در انجمن نوشتم...




می‌دانستم که رسیدن به ۲٬۹۰۰ بسیار سخت خواهد بود.
در حالی که بیشتر وقت خودم صرف رشد ChessMood می‌شد، باید با حرفه‌ای‌هایی روبه‌رو می‌شدم که بیشتر وقت خود را به شطرنج اختصاص می‌دادند. با این وجود، فکر می‌کردم جالب خواهد بود اگر بتوانم به آن دست یابم.
و بنابراین سفر آغاز شد...
در این مقاله، برخی از لحظات کلیدی و درس‌هایی را که در طول راه یاد گرفتم و می‌توانید برای بهبود شطرنج خود به کار ببرید، با شما به اشتراک خواهم گذاشت:

• کلید تعیین اهداف درست
  
• اهمیت داشتن یک چرای قوی
  
• درس‌هایی که از دنیل نارودیتسکی آموختم
  
• چه کاری باید انجام دهید وقتی دست شما شروع به لرزیدن می‌کند
  
• آنچه در طول سفر درست انجام دادم و آنچه اشتباه انجام دادم
  
• چیزهای زیادی که می‌توانید در حرفه خود به کار ببرید و استفاده کنید

بیایید شروع کنیم!



کلید تعیین اهداف درست

از تجربه‌ام می‌دانم که تعیین هدف همیشه اولین قدمی است که باید بردارید.
همچنین مهم است که هدف شما هم سخت باشد و هم نه خیلی غیرواقعی.

از آنجایی که رسیدن به ۲٬۸۰۰ در ۱ سال آسان بود، اما رسیدن به ۳٬۰۰۰ غیرواقعی به نظر می‌رسید، ۲٬۹۰۰ حد متوسط طلایی به نظر می‌رسید.





سفر آغاز شد


در طول ماه اول، خوب پیش نرفت. نمی‌توانستم بهترین عملکردم را داشته باشم.

بنابراین، قبل از ادامه تلاش، تصمیم گرفتم عمیق‌تر به درون خودم نگاه کنم و به یک سؤال بسیار مهم پاسخ دهم. همان سؤالی که همیشه به دانش‌آموزانمان توصیه می‌کنم قبل از ادامه بپرسند.


چرا؟


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
، داستان شکست مایک تایسون توسط باستر داگلاس را به اشتراک گذاشتم.
کلید این بود که او یک چرای قوی داشت. (اگر هنوز آن مقاله را نخوانده‌اید، بسیار توصیه می‌کنم ابتدا آنجا بروید.)
پس من نیز به یک چرای قوی احتیاج داشتم – چرا می‌خواهم به ۲٬۹۰۰ برسم؟
بدون داشتن پاسخ قوی، طرز فکرم ضعیف خواهد بود و نمی‌توانم عمیق شوم و از قدرت درونی و ذخیره‌ام در لحظات دشوار کمک بگیرم.
خوشبختانه، وقتی به آن فکر کردم، نه تنها یک چرا، بلکه دو تا پیدا کردم!
۱. در ChessMood ما فقط دوره‌های شطرنج نمی‌فروشیم، و فقط پخش زنده نمی‌کنیم. ما به دانش‌آموزانمان یاد می‌دهیم چگونه به اهدافشان برسند. دوره‌ها، پخش‌های زنده، و تمام منابع آموزشی دیگری که ارائه می‌دهیم فقط وسایلی برای کمک به موفقیت آنها هستند.
بنابراین، منطقی بود که دانش‌آموزانم را با مثال شخصی خودم راهنمایی کنم و الهام بخشم.
بالاخره، اگر حرف می‌زنی، باید عمل هم کنی
۲. متأسفانه، بسیاری از شطرنج‌بازان دوره‌هایی با ترفند‌های گشایش‌ی و تله‌های حیله‌گرانه می‌سازند، و سپس آنها را با متن‌هایی مانند «استادان بزرگ را با این گشایش جادویی شکست دهید» بازاریابی می‌کنند.
اما در قلبشان می‌دانند تله‌هایشان ممکن است فقط علیه مبتدیان کار کند و هیچ شانسی برای شکست دادن حتی آماتورهای قوی ندارد.
و البته، آنها هرگز آنچه تدریس می‌کنند بازی نمی‌کنند.
در مورد من، فکر می‌کردم بسیار جالب خواهد بود اگر در chess.com به ۲٬۹۰۰ برسم و فقط با گشایش‌های ChessMood بازی کنم و نشان دهم چقدر قوی و عملی هستند نه تنها در سطوح پایین‌تر بلکه حتی علیه استادان بزرگ با رتبه‌های FIDE بین ۲٬۶۰۰ و ۲٬۷۰۰.

حالا، با چراهایم راضی بودم.





۲٬۸۵۰


نتایج سریع آمد. نه تنها از ۲٬۸۰۰ گذشتم بلکه به ۲٬۸۵۰ رسیدم!
سپس شروع کردم به شناور ماندن بین ۲٬۸۰۰ و ۲٬۸۵۰ به جای ۲٬۷۵۰ و ۲٬۸۰۰.

پس از خودم پرسیدم: برای رسیدن به ۲٬۹۰۰ چه کاری باید انجام دهم؟

پاسخ در ۱ ثانیه آمد. تجزیه و تحلیل کن و بفهم چه چیزی مرا متوقف می‌کند!
تمام بازی‌هایم را بعد از هر جلسه دانلود کردم، گشایش‌ها را بررسی کردم، و با انجین اشتباهات بزرگ و تاکتیک‌هایی را که از دست داده بودم چک کردم (این بسیار مهم است، چرا که اشتباهات عادت دارند تکرار شوند، همانطور که اشتباهات بزرگ).


حالا وقت تجزیه و تحلیل جامع بازی‌ام بود. نه فقط بازی به بازی، بلکه یافتن اشتباهات مشترک و جاهایی که عملکرد ضعیف داشتم.



انجام تجزیه و تحلیل عمیق


آخرین ۱۰۰ بازی را بررسی کردم و چیز جالبی پیدا کردم.
بیشتر اوقات، برتری را از گشایش‌ها به دست می‌آوردم، به ویژه هنگام بازی با مهره‌های سفید. اغلب وضعیت‌های برنده داشتم، اما در نهایت، همه چیز را خراب می‌کردم.

این را به صورت شهودی می‌دانستم. اما آنچه بعد از تجزیه و تحلیل پیدا کردم این بود که بیشتر اشتباهاتم زمانی رخ می‌داد که فقط ۳۰ ثانیه روی ساعتم داشتم.
علاوه بر این، تقریباً تمام بازی‌هایی را که حریفم و من زیر ۱۰ ثانیه روی ساعت‌هایمان داشتیم می‌باختم.


فکر کردم خرید یک ماوس خوب اینجا کمک کند دو هفته بعد، زیر دست راستم، این پسر سریع بود:




کمک کرد. نتایج بهتر شد. اما نه خیلی زیاد
هر وقت جنگ بر سر زمان بود، دیگر هر بازی را نمی‌باختم، اما هنوز ۸ تا از ۱۰ تای آنها را می‌باختم
بازی ۳+۲ راه حل خوبی بود، همانطور که در دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
توصیه کردم.
مشکل این بود که در سطح ۲٬۸۰۰+، پیدا کردن افرادی که با تایم فیشر بازی کنند سخت است.


پس، به خودم گفتم خیلی خب، بیا ادامه دهیم. دیر یا زود، در داشتن زمان بسیار کم روی ساعت بهتر خواهم شد.



درس‌هایی از دانیل نارودیتسکی

یک روز چالشی از دانیل نارودیتسکی گرفتم، شخصی که او را تحسین می‌کنم.

در حالی که بیشتر یوتیوبرها و استریمرها برای جذب مشترک بیشتر محتوا می‌سازند، دانیل ارزش به اشتراک می‌گذارد. ارزش واقعی!




اگر کانال‌هایش را دنبال نمی‌کنید، باید او را در دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
و دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دنبال کنید.

وقتی چالش را گرفتم، کنار اسمش، ریتینگ ترسناکش را هم دیدم که حدود ۲۰۰ واحد بیشتر از من بود. البته چالش را پذیرفتم، بازی علیه افرادی که قوی‌تر از تو هستند عالی است.

آیا مرا شکست داد؟ البته
مهم نبود که در بیشتر بازی‌ها بعد از گشایش برتری داشتم. همچنین مهم نبود که وضعیت‌های برنده زیادی داشتم.

مثل یک جادوگر، همیشه در جایی مرا فریب می‌داد. همچنین، در طول مسابقه، فشاری را احساس کردم که هرگز نداشتم. او بسیار-بسیار سریع و بسیار-بسیار قوی بازی می‌کرد.
برای به دست آوردن وضعیت‌های خوب ارزش زیادی پرداخت می‌کردم، چرا که خودم را در تقریباً تمام بازی‌هایم در مشکل زمان می‌یافتم.
در طول مسابقه، بازی زیبایی با استفاده از حمله Grand Prix ما بردم.
فقط تعداد کمی از حرکاتی را که انجام دادم خودم بودم، تقریباً همه آن در دوره Anti-Sicilian با ۲.Nc۳ d۶ بود. و اشتباه من بود.
او شروع کرد وارد نبردهای تئوریکی شد و به شکست بد دادنم. نمی‌توانستم کار زیادی بکنم.
یا آهسته بازی می‌کردم، وضعیت‌های خوب به دست می‌آوردم، و در انتها به دلیل مشکل زمان می‌باختم. یا وقتی سعی می‌کردم به سرعت او بازی کنم، شکست می‌خوردم، چون نمی‌توانستم به قوی بودن او بازی کنم.

او مرا ۱۰-۵ شکست داد، اما چیزهای زیادی از او یاد گرفتم... چگونه وضعیت‌های بازنده را مدیریت می‌کرد، چگونه وقتی زمان کمی داشتم برایم مشکل ایجاد می‌کرد، و چگونه وقتی در حال بردن بود هیچ شانسی به من نمی‌داد.


مهم‌ترین این که، بعد از فشاری که هنگام بازی علیه دانیل احساس می‌کردم، بازی علیه دیگران خیلی-خیلی آسان شد! به زودی شروع کردم به شناور ماندن بین ۲٬۸۰۰ تا ۲٬۸۸۰ به جای ۲٬۸۵۰.



اهمیت تمرین

سعی می‌کردم شطرنج بازی کنم، فقط وقتی در حال و هوای درست بودم و احساس تازگی می‌کردم، همانطور که در مقاله‌ام درباره کاهش باخت‌ها به اشتراک گذاشتم.{بعدا ترجمه خواهد شد}
مشکلی در وضعیت احوالم نبود. اما به دلیل کارهای زیاد در ChessMood، به ندرت وقتی ذهنم آزاد بود بازی می‌کردم. در نتیجه، زیاد بازی نمی‌کردم.

با این حال، اهمیت تمرین را درک کردم... پس چه کردم؟ شروع کردم به بازی کردن بدون اهمیت دادن به نتایج و ریتینگ‌ام. باید با ماوسم ارتباط برقرار می‌کردم و لغزش‌های ماوسم را که خیلی زیاد اتفاق می‌افتاد متوقف می‌کردم.
باید صفحه را بهتر می‌دیدم، باید مهارت " انداختن پرچم حریفان"م را بهبود می‌بخشیدم، چون آنها با من این کار را می‌کردند، و مهارت‌های زیاد دیگر، که فقط با تمرین و تجربه می‌توانستم یاد بگیرم.
در نتیجه، ریتینگ‌ام را به ۲٬۸۰۰ کاهش دادم و در ۲۴ دسامبر به ۲٬۸۲۸ برگشتم.

توجه: اگر احساس ناراحتی می‌کنید، وقتی ریتینگ از دست می‌دهید، می‌توانید نام اکانت دومی بسازید، همانطور که در مقاله درباره کاهش ضررها توصیه کردم.{دقت کنید که داشتن چند حساب در سایت‌های آنلاین ممنوع است و فقط به برخی افراد این اجازه داده می‌شود.}



۱ هفته باقی مانده

با فقط ۱ هفته باقی مانده برای رسیدن به هدفم، زمانی برای تمرین باقی نمانده بود. باید در ضرب‌الاجل بسیار کوتاه به ۲٬۹۰۰ می‌رسیدم.

تصمیم؟ فقط وقتی سرحال هستم، انرژی دارم، و در حال و هوای درست هستم بازی خواهم کرد!


علیرغم فوق‌العاده مشغول بودن در ChessMood، تصمیم گرفتم ۳ روز آزاد بگیرم و روی هدفم سرمایه‌گذاری کنم. در روز کریسمس استراحت کردم، و هیچ بازی انجام ندادم! در آخر هفته ۲۶ و ۲۷ دسامبر، قرار بود به ۲٬۹۰۰ برسم!


آخرین تلاش


۲۶ خوب گذشت – موفق شدم از ۲٬۸۳۲ به ۲٬۸۶۲ برسم. در ۲۷ با انرژی و هیجان بیدار شدم. بعد از صبحانه، مراسم قبل از شروع جلسه را انجام دادم و فریاد زدم: "بیایید شروع کنیم!!!"
(بعداً در مقاله‌ای درباره مراسم و چگونه آمدن به بازی در حال و هوای درست صحبت خواهیم کرد.)

۳-۰ علیه استاد بزرگ یونیسکی کوئسادا بردم و به ۲٬۸۸۵ رسیدم! با داشتن حرکت به من(مهره سفید)، متأسفانه، او بازی کردن را متوقف کرد.

فقط ۱۵ واحد بین من و هدفم فاصله بود... البته، هیجان‌زده بودم. ۲٬۸۸۵ بالاترین چیزی بود که تا حالا به دست آورده بودم. اما نمی‌توانستم استراحت کنم. باید حرکت را حفظ می‌کردم. (روز قبل ۳-۰ برابر مِیز سباستین برده بودم، پس حالا ۶ از ۶ بودم!).

و بعد وقتی هیچ‌کس چالش‌هایم را قبول نمی‌کرد، یکی گرفتم. اولین چیزی که دیدم رتبه بود – ۳۰۸۳! کمی به سمت چپ نگاه کردم و دیدم – استاد بزرگ دانیل نارودیتسکی!
فکر کردم همین است!
از دانیل چیزهای زیادی یاد گرفتم، و حالا شاعرانه خواهد بود که ۲٬۹۰۰ را در بازی علیه او به دست بیاورم – با در نظر گرفتن اینکه او قوی‌ترین حریفی بود که در طول سفرم داشتم.

قبل از پذیرفتن چالش، چه کردم؟ بله، فریاد زدم "بیاییییید بریم!!!"


در بازی اول، در حالی که با سیاه بازی می‌کردم، بازی نوسان داشت. از گشایش برتری داشتم، بعد او مبارزه کرد، بعد او برنده بود، بعد من برنده بودم تا در نهایت به این آخربازی رسیدیم:




دو خبر خوب و ۱ خبر بد وجود داشت.
خبرهای خوب این بود که یک پیاده بیشتر داشتم و ۹ ثانیه علیه ۵ داشتم – اختلاف خیلی زیاد.

خبر بد این بود که علیه دانیل نارودیتسکی بازی می‌کردم، که یکی از بهترین‌های جهان در شطرنج bullet است. او ۳٬۳۰۰+ روی chess.com دارد و در نقطه‌ای حتی ۳٬۵۰۰ بود. او حتی مجموعه ویدیو زیبایی درباره چگونگی انداختن پرچم حریفان ساخت.
خوشبختانه، آنچه که به زودی پیدا کردم این بود که نه ۲ خبر خوب، بلکه ۳ تا وجود داشت! خدا در کنارم بود!

موفق شدم او را با ۰.۵ ثانیه روی ساعتم کیش و مات کنم.


به ۲٬۸۹۷ رسیدم! فقط ۳ امتیاز تا هدف فاصله داشتم. مسابقه مجدد پذیرفته شد، اما قبل از انجام اولین ۱.e۴، این بار فریاد زدم نه "بیایید بریم" بلکه "بیایید انجامش دهیم!"
او سیسیلی بازی کرد که البته با ۲.Nc۳! پاسخ دادم - حرکتی که در دوره‌هایمان تدریس می‌کنیم.

در حرکت ۲۱، یک وضعیت استراتژیکی برنده داشتم.


... اما زمان کمی داشتم، تقریباً ۱/۳ زمانم را خرج کرده بودم. چیزی که دانیل در مسابقات قبلی‌مان مرا برای آن تنبیه کرده بود.
خبر خوب این بود که وضعیت بسیار برنده بود. او سه ضعف داشت: پیاده‌های a۵، c۶، e۶، بعلاوه من یک اسب هیولا روی c۵ داشتم، علیه فیل بدش روی a۶.

اما یک مشکل دیگر داشتم. نه فقط فشار زمان و بازی علیه دانیل، بلکه دستم از اضطراب شروع به لرزیدن کرد.



چگونه اعصابتان را کنترل کنید وقتی دست‌هایتان شروع به لرزیدن می‌کند


آیا تا حالا این را تجربه کرده‌اید؟ وقتی بازی مهمی دارید، یا وضعیت بسیار پیچیده‌ای است و زمان کمی روی ساعت دارید، اغلب دستتان ممکن است به دلیل احساس اضطراب شروع به لرزیدن کند.

این چیزی است که بسیاری از شطرنج‌بازان تجربه می‌کنند. اگر هنوز نکردید، خواهید کرد. اغلب از من پرسیده شد، در چنین شرایطی چه کار باید کرد که پاسخ دادم "فقط آرام باش، چند نفس عمیق بکش..."


می‌خواستم آن را امتحان کنم، اما دانیل بسیار سریع بازی می‌کرد، و به من انتخاب می‌داد: به حرکاتم فکر کنم یا نفس بکشم. سعی می‌کردم هر دو کار را بکنم، و خوشبختانه، با دست لرزان به اینجا رسیدم:




آخرین حرکتی که انجام دادم Qc۷ بود، از پیاده f۴ دفاع کردم و a۷، Qb۸، a۸Q را آماده کردم!
برای اولین بار، دانیل برای مدتی فکر می‌کرد، بعد از انجام بیشتر بسیار سریع حرکاتش (تکنیک هوشمندانه در وضعیت‌های بازنده، سعی می‌کرد اجازه ندهد به حریف که فکر کند).

ناگهان متوجه شدم، دفاعی علیه نقشه‌ام وجود ندارد! فقط ۱۶ ثانیه بدون افزودنی داشتم، اما زیاد بود. بعد از چند حرکت، او را کیش و مات کردم، روی مانیتورم ریتینگ جدیدم را دیدم... ۲٬۹۰۹!





قلبم هرگز هنگام بازی شطرنج این طور تند نزده بود. حتی در طول مهم‌ترین بازی‌های حرفه شطرنج‌بازی‌ام، چنین احساسی نداشتم. نه وقتی برای اولین نرم استاد بزرگی‌ام بازی می‌کردم، نه برای آخرین، و نه برای بازی‌ای که برای عنوان "قهرمان ارمنستان" مبارزه می‌کردم.
دلیل واضح بود. یک سال کامل برای این هدف مبارزه کرده بودم! و موفق شدم وقتی فقط ۵ روز باقی مانده بود انجامش دهم.


حرف نزدم، چیزی فریاد نزدم. فقط اتاق را ترک کردم...




همسرم نزدیک شد و پرسید چی شد؟؟؟ انجامش دادی؟؟ واقعاً انجامش دادی؟ فقط سرم را تکان دادم

قطعاً، نمی‌توانستم بدون حمایت او انجامش دهم، به خصوص در طول هفته آخر. او خودش شطرنج بازی نمی‌کند، اما اهمیت هدفم را درک کرد، و همیشه قبل از جلسات آغوش او را داشتم، و چای مورد علاقه‌ام کنار من، در طول بازی‌ها.


به مانیتور برگشتم، چالش مسابقه مجدد از دانیل را دیدم، که مجبور بودم رد کنم، دلیل را در چت توضیح دادم. وقت شطرنج نبود، وقت جشن گرفتن و لذت بردن از آن احساس بود.

در پایان، می‌خواهم با شما به اشتراک بگذارم آنچه درست انجام دادم و آنچه اشتباه انجام دادم در طول سفر، چه چیزهای ضروری برای رسیدن به هدف بودند، و آنچه می‌توانید حتی بهتر از من انجام دهید.



آنچه درست انجام دادم

اولین لحظه کلیدی درک این بود که چرا باید به ۲٬۹۰۰ برسم. بدون آن خیلی سخت‌تر بود.
لحظه کلیدی دوم این بود که نه فقط برای ریتینگ بازی کنم بلکه روی بهتر شدن تمرکز کنم.

همانطور که پدرم گفت:


یادگیری چگونگی مقابله با فشار زمان، و چگونگی انداختن پرچم حریفان مهارتی بود که فقط با تمرین می‌توانستم بهبود ببخشم – نه چیزی که اگر فقط به ریتینگ‌ام فکر می‌کردم می‌توانستم انجام دهم.

لحظه کلیدی سوم، صادقانه، معتقدم بازی با گشایش‌های ChessMood بود. آنها بسیار-بسیار خوب کار می‌کردند.
آنها را به خوبی می‌شناختم چون قبل از ساختن دوره‌ها زیاد تجزیه و تحلیلشان کرده بودم. اما همچنین با تمرین، وضعیت‌ها را بهتر و بهتر درک کردم.

علاوه بر این، بازی‌های زیاد-زیادی بردم، بدون انجام دادن حرکاتی از خودم. یا به وضعیت‌های کاملاً برنده‌ای می‌رسیدم، که نیازی نداشت استاد بزرگ باشم تا آن بازی‌ها را تبدیل به برد کنم.



آنچه اشتباه انجام دادم


اول، سؤال چرا را پرسیدم، اما بعد از ۱ ماه انجام دادم. ۱ ماه از دست دادم. یه جوری فراموشش کردم اشتباه مرا تکرار نکنید. با چرا شروع کنید.


دوم، خیلی روی رسیدن به ۲٬۹۰۰ تمرکز کردم، بجای بهتر شدن و شایسته بودن ۲٬۹۰۰. ریتینگ را فراموش کنید، بهتر شوید، و شایسته هدفتان باشید.



سوم، وقت حل تاکتیک نداشتم. به سختی وقت بازی پیدا می‌کردم.


اما اگر زمان بیشتری از من دارید، توصیه می‌کنم ۱۵ دقیقه در روز صرف حل تاکتیک کنید. طعمه افسانه درباره تاکتیک نشوید، اما آنها را نادیده هم نگیرید.

چیزهای زیاد دیگری هست که می‌توانید از این مقاله برداشت کنید، و در حرفه‌تان اتخاذ کنید. من فقط سه تای مهم‌ترین را ذکر کردم.


بعدش چه؟


آیا هدف جدیدی برای ۲۰۲۱ تعیین خواهم کرد، تا به ۳٬۰۰۰ برسم؟ نه. برای آن، باید زمان زیادی روی خودم بگذارم، مطالعه کنم و تمرین کنم.
می‌خواستم از مثال شخصی خودم نشان دهم چگونه به اهداف دست یابیم، می‌خواستم شاگردانم را الهام ببخشم و می‌خواستم در عمل نشان دهم، گشایش‌های ChessMood چقدر شگفت‌انگیز کار می‌کنند. دیگر نیازی به اثبات چیزی ندارم.
بجای صرف وقت برای بهبود مهارت‌های شطرنج خودم و رسیدن به ۳٬۰۰۰، آن را صرف تولید دوره‌های بیشتر و ارائه ارزش بیشتر برای شاگردانم خواهم کرد.
به عبارت دیگر، کاملاً به ChessMood تبدیل خواهم شد و تمام وقتم را آنجا خواهم گذاشت.

در ۲۰۲۱، هدفم دیدن شاگردانمان انجام دادن کاری که خودم انجام دادم و آنچه استاد بزرگ گابوزیان قبلاً انجام داد خواهد بود – دیدن آنها رسیدن به اهدافشان و داشتن آن احساس عالی وقتی هدف سختی تعیین می‌کنید و به آن می‌رسید.


آیا جالب بود؟

اگر فکر می‌کنید، داستان جالبی بود – بله، شاید
اما اگر فکر می‌کنید رسیدن به ۲٬۹۰۰ جالب بود، یعنی مقاله استاد بزرگ گابوزیان را نخوانده‌اید، که به ۳٬۰۰۰ در chess.com رسید، مثل من بازی کرد، فقط گشایش‌های ChessMood. {بعدا ترجمه خواهد شد}
علاوه بر این، او متوقف نشد و بعداً به ۳٬۰۵۰ رسید و در ۱۰ نفر برتر Chess.com بود!
مقاله‌ش را بررسی کنید. ترکیب اطلاعات این دو مقاله باید الهام خوبی برای تعیین اهداف هوشمندانه خودتان برای ۲۰۲۱ و دستیابی به آنها فراهم کند.
پ.ن: همیشه، می‌توانید نظراتتان را در انجمن‌مان درباره آنچه یاد گرفته‌اید، و آنچه در ۲۰۲۱ به دست خواهید آورد به اشتراک بگذارید.
و از آنجایی که این آخرین مقاله ۲۰۲۰ است، امیدوارم از تعطیلات لذت ببرید و سال نو را با اشتیاق ملاقات کنید!
سال آینده می‌بینمتان.






تاریخ انتشار مقاله ۲۹ دسامبر ۲۰۲۰


✍️ مترجم : محمد فتاحی

منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

پاسخ