مدیر کل سایت
وضعيت :
مهره مورد علاقه
سابقه شطرنج
بیش از 10 سال
سطح: 32
اعتبار: 267 / 787
مهارت: 479 / 26,516
تجربه: 48 / 100
سپاس ها 904
سپاس شده 1169 بار در 511 ارسال
|
داستان طنز "اسب زرین"
داستان طنز
"اسب زرین"
رئیس فدراسیون چرخی به صندلیش زد و نگاهی به پرونده دم دستش انداختو گفت...خب..شماره یک..شما واسه رای آوردن اطلاعیه دادی تو این گروه نون بیار کباب ببر؟!!..
شماره یک گفت..خب مهندس همه اینکارارو میکنن..تازه..کارمم قابل تقدیره..!..دیشب تو گروه نون بیار کباب ببر یه مسئله شطرنج گذاشتن..!..این یعنی ترویج شطرنج دیگه..!..
مهندس گفت..خب جوابم میدادن مسئله رو؟؟..
شماره یک گفت..این چه سوالیه دیگه مهندس؟!..شطرنج بلد نیستن که تا جواب بدن..!..ولی خب ترویج شطرنج هست یا نه..؟!..
مهندس گفت..از جلو چشام ببرینش اینو..!..خب شماره دو..گفتن که تو سالی یه باربه فامیلات زنگ نمیزنی..چطور شده که به همه شون که حدود 200نفری میشن در عرض یه شب زنگ زدی و احوالشونو پرسیدی؟..
شماره دو گفت..جناب مهندس از شما بعیده..!..پس صله رحم چی میشه..؟!..مگه آدمیزاد چقدر عمر میکنه؟!..یه حالی یه احوالی..حالا با دوسه تا سیم کارتشونم یه رای هم اگه دادن دمشون گرم..!..
مهندس گفت..ببرینش بیرون سریع..!..
خب شماره سه..شما افتادی تو بازار به تموم کسبه گفتی خلیج فارس در خطره؟؟...درسته که تو بهشون گفتی رو اسم تو کلیک کنن تا خلیج فارس نشه خلیج عربی؟؟..
شماره سه گفت ولا مهندس اینا شایعه س.!..من فقط بهشون گفتم به من رای بدن منم عوضش تو فضای مجازی تبلیغ میکنم نمیذارم اسم این خلیج عوض شه..!..
مهندس گفت..بابا شما دیگه کی هستین؟..یعنی این اسب زرین اینقد ارزش داره؟..ببرینش....!..بقیه شونم بذارین واسه فردا سرم درد گرفت...
یهو معاون جلسه پچ پچی کرد دم گوش مهندس..
مهندس گفت..چی؟؟..بهزاد اومده؟..بفرستش تو بینم...
اومدم تو سلامی کردمو نشستم...
مهندس گفت..بهزاد..تو خجالت نمیکشی؟؟..
گفتم چرا مهندس؟..
گفت..هیچی همینطوری..!!...بابا یه جوری یه معذرت خواهی ای.. چیزی از اینا بکن برن پی کارشون..هزارتا کار ریخته رو سرم..
گفتم کیا مهندس.؟..
گفت..خودتو نزن به اون راه دیگه..!...خب خوابگاهشون کثیف بوده؟..به درک که کثیف بوده..!.چرا تو گروهها میگی؟..چیه ؟...حالا مریض شدی چن شب اونجا خوابیدی؟؟..
گفتم ..مهندس تنها بحث خوابگاه نیس..بد بودن با بازیکنها..حتی ما که سن و سالی ازمون گذشته و پیشکسوت این رشته ایم..
گفت..ببین بهزاد..من خودم خواننده پرو پا قرص این طنزاتم..درسته که بعضیاشم چرندن..!..ولی خوب مینویسی..دمت گرم!..بیا وو از دلشون در آر... اینا رو از سر ما وا کن..!
گفتم..باشه مهندس..من روی شما رو زمین نمیندازم..ولی به یه شرط..
گفت چی؟..بگو بگو..!..
گفتم..این جایزه برترین خاطره شطرنجی مارو بدین برم..!..
گفت..بابا دمت گرم..!..پس واسه همین اومده بودی..!..ببرینش جایزه شو بدین بره...
گفتم دمت گرم...!
صدای تق و توق تلگرامم بیدارم کرد....
نوشته بودن بهزاد برامون تبلیغ کن..دمت گرم..!
"بهزاد"
در صورت مفید بودن پست از دکمه استفاده کنید.
|
|
۱۵-ارديبهشت-۹۷ ۰۶:۰۶ عصر |
|